رادين رادين ، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

نی نی آزی و بابا منصور

جشن سيسموني آقا رادين

  سلام پسر گلم، قشنگم روز جمعه 30 تيرماه 91 منو بابايي جشن سيسمونيتو برگزار كرديم.  دختر عمه شقایق هم  از صبح بودش و کلی بهمون کمک کرد. دستش درد نکنه. جات خالی خیلی خوش گذشت.    البته پسرم تو هم بودي حتما با خودت مي گفتي اين همه سر و صدا چيه نه؟ بابا باقر و مامان مهين و عمه و عموها بودند. خيلي خوب بود. فقط حيف كه تو پيشمون نبودي عشقم. به اميد خدا 2 ماه و نيم ديگه ميايي و خونه مونو پر از شادي مي كني.  عزيزم مشتاقانه منتظر اون روز هستيم. این کارت دعوت مهمان هاست:     متن کارت دعوت:   پشت و روی جلد کارت دعوت:   پلاکاد...
30 شهريور 1391

سلام پسر گلم (سونو 35 هفته گی)

سلام عزیز دلم پسر گل چطوری مامانی؟ خوبی عشقم؟ دیروز با بابایی رفتم برای آخرین بار از طریق سونو البته به تجویز خانم دکتر، تو رو دیدیم. چقدر پسر گلم ناز و بزرگ شده قربونت بشه مامان برات الهییییییییییییی. بابایی که حسابی ذوق زده شده بود آخه گلم خیلی ماشا الله چشم شیطون کور گوشش کر بزرگ شدی ٣ هفته ی پیش یعنی هفته ی ٣٢ خانم دکتر گفته بود وزنت ١٦٠٠ گرمه. اما دیروز وزنت ٢٣٥٧ گرم شده بود شکر خدا دیگه نگران وزنت نیستم. سرتم که الان چند هفته است چرخیده و پایین اومده. آفرین پسر گلم رادین جان اوایل بارداری همه اش ازت ٣ چیزو می خواستم یکی اینکه تو ٣ ماهگی موقع سونو پاهاتو باز کنی و بزاری که ببینیم جنسیتت چیه که گوش دادی. بعدش این بود که موا...
28 شهريور 1391

تشكر از همكارهاي مهربون و عزيزم

رادين جان پسر گلم مي خواستم از اين طريق از همكاراي گلم كه همه جوره هوامو تو دوران بارداري داشتن تشكر كنم و تو هم بعدها كه وقتي ميايي سر كار ماماني بدوني كه اونا خيلي در حقمون لطف داشتن گلم. اول خاله پريسا كه مي دونم خيلي خيلي دوستش خواهي داشت چون مثله گل مي مونه و توي همه ي لحظات خوشي و ناخوشي و ناراحتي  ها و استرس هام كنارم بود، تازه اين حداقل كارهاي بود كه برام انجام داد. كلا همه جوره هوامو داشت عزيزم خيلي مديونشم. خانم مرادي هم توي امور اداري خيلي كمكم كرد. خانم ياسيني عزيزم كه ملاحظه مو كرد و از شركت كردن تو امتحانات معافم كرد. و يا خاله پوران مهربون كه خيلي مديونشم. همينطور خاله مريم گل،  خانم بندري، خانم اهوازي&...
28 شهريور 1391

ديابت بارداري

سلام پسر گلم عزيز دلم ماماني ديروز سالگرد ازدواج منو باباي  بود ولي سالگرد سختي داشتيم پر از استرس و نگراني. ديروز دوستم نوشين زنگ زد بهم كه احوالمو بپرسه اونم دقيقا با من باردار شده ني نيشم پسره و البته مشكل فشار خون داره.. ما هميشه با هم در مورد بارداريمون صحبت مي كنيم خلاصه جواب آزمايش گلوكزمو براش خوندم. قندم  قبل از اينكه شربت رو بخورم 79 بعدش 213 و 2 ساعت بعد هم 205 بودو اون گفت قندت بعد از ناشتا بالا بوده حتما برو دكتر... تماس گرفتم دكترم گفت نيا پيش من فورا برو فلاني فوق تخصص غدد  گفتم شايد اشتباه شده باشه نمي شه برم دوباره آز بدم گفت نه. خلاصه ساعت 3 بعد از ظهر تو اوج گرما رفتيم پيش همون فوق تخصص غدد نبودش منشيش ...
21 شهريور 1391

ديابت بارداري 2

سلام پسر گلم چطوري ماماني؟ خوبي عشقم؟ عزيزم اين چند روز همه اش درگير گرفتن آزمايش قند خونم بودم. چون بايد روزي 3 بار قندمو چك مي  كردم. شكر خدا خيلي  اوضاعم خوب بوده و بعدشم كه رفتم دكتر  فوق تخصص غدد، گفت همه چيم كنترل شده است .حالا ديگه بايد اين يه ماه و نيم رو هم با  همين رژيم غذايي بگذرونم تا به اميد خدا شما بدنيا بيايين. ولي حس مي كنم وزن اضافه  نكردم كه هيچ تازه 2 كيلو هم كم كردم و نگران وزن كوچولوي دوست داشتني خودم هستم. عشقم چند روز ديگه مي رم دكتر زنان خودم ببينم اون چي مي گه و آيا از اوضاع وزن  تو راضي هست يا نه. آخه ماماني خيلي خيلي نگران بچه ي نازشه. قربون اون تكوناي خوشكلت برم عسيس دلم. چقدر ...
21 شهريور 1391
1